هـــنــــر مــــعـــــمــــاری ایــــران و جــــهــــان

معماری یا مهرازی هنر و فن طراحی و ساختن بناها، فضاهای شهری و دیگر فضاهای درونی و بیرونی برای پاسخ هم‌آهنگ به نیازهای کارکردی و زیباشناسانه است.

هـــنــــر مــــعـــــمــــاری ایــــران و جــــهــــان

معماری یا مهرازی هنر و فن طراحی و ساختن بناها، فضاهای شهری و دیگر فضاهای درونی و بیرونی برای پاسخ هم‌آهنگ به نیازهای کارکردی و زیباشناسانه است.

معماری یونان باستان


 معماری یونانی

در معماری یونان ستون عنصر اصلی شمرده می شد و چون پیمون یا واحد محاسبه معماری، اندازه و معیاری بود که همه اجزاء و عناصر دیگر ساختمان بر اساس آن تدارک و تعبیه می شد. پس در آن معماری ستون همان اصالت و اهمیت را داشت که کل ساختمان، و به همین سبب کلمه «نظام»(1) یا «شیوه معماری» از سویی دلالت بر تمامی خصوصیات و اصول معماری، و از سوی دیگر دلالت بر ویژگیها و اجزای سازنده هر یک از انواع ستونها و سر ستونهای معمول در یونان می کرد. بر این اساس از حدود 600 سال پیش از میلاد تا پایان دوره یونانی مآبی [27 ق م] چهار نوع ستون و سر ستون - یا بگوییم چهار نظام معماری - در یونان متداول شد، که هر یک به عنوان شیوه ای مشخص شناسایی و نامگذاری شده اند. از این چهار یکی التقاطی و فرعی به شمار آمده و به کلی متروک مانده، و سه دیگرش اصیل و رسمی بوده و تا حال حاضر در همه جای جهان به کار رفته است، به شرح زیر:
1- ستون «ایولیایی»(2) (یا شیوه ایولیایی) که منسوب به ایولیّه، واقع در ساحل جنوب غربی آسیای صغیر (آناتولیا) و به شیوه ای غیر اصیل و مشتق از شیوه رسمی ایونیایی و احیاناً اختلاط یافته با معماری سوریه است، با سرستونی حاصل از دو طوماری رودررو، و میله ستونی نسبتاً باریک و بلند. این سر ستون ایولیایی گاهی نیز با شکل برگهایی دراز و نوک تیز آرایش می یافته است. به هر حال ستون ایولیایی، که در سده ششم ق م برای مدتی کوتاه اندک رواجی یافت، رسمیت و دوامی پیدا نکرد، و اکنون ذکر آن هم کمتر به میان می آید.


2-ستون یا شیوه «دوریسی»(3) که از 630 ق م در ناحیه دوریس واقع در مرکز خاک یونان معمول بود، و خاستگاه آن نامعلوم است، گرچه پاره ای جزئیات نشانگر اثرپذیری آن از معماری میسنی است. از ویژگیهای بارز شیوه دوریسی باید سادگی و صلابت ساختمانی مستطیل شکل و ستوندار [که در ابتدا کم عرض بود و متدرجاً بر پهنای مستطیل افزوده شد]، و نیز ستونهایی ساده یا میله ستونی نسبتاً کوتاه و کلفت را ذکر کرد. ستون دوریسی از کمر به بالا با انحنایی خفیف، باریک یا شمعی شکل می شود و به سرستونی مدور و ساده به نام بالشتکی می پیوندد. فَرَسب سراسری و بالاتر از آن حاشیه افقی افریز (کتیبه یا اَفریز) بر روی بالشتکیها می خوابند. این شیوه در دنیای متمدن آن زمان رواج فراوان یافت، و طی قرنهای بعد حتی تا عصر حاضر متداول ماند.
3- شیوه «ایونیایی»(4) نیز منسوب به سرزمین ایونیه واقع در ساحل غربی آسیای صغیر است، و کمتر از شیوه دوریسی خاصیّت صلابت و بی پیرایگی و رسمیت دارد. خاستگاه ستون ایونیایی نیز ناشناخته مانده است. نخستین بقایای معماری ایونیایی از پرستشگاههای متعلق به سده ششم ق م به دست آمده است، و از خصوصیات آن ستونی باریکتر و بلندتر از ستون دوریسی، با سرستونی بیرون نشسته از میله ستون و مزین به دو طوماری جانبی، و نیز تزیینات و ابزارکشی متعدد بر سطح فَرَسَب سراسری است. معماری و ستونکاری ایونیایی نیز با رعنایی و ظرافتی که داشت محبوبیت همگانی یافت، به طوری که تا هم امروز زنده مانده و مانند شیوه دوریسی در ساختمانهای کلاسیک به کار می رود.
4- ستون یا نظام «کورینتی»(5) در اواخر سده پنجم توسط کالیماخوس(6) ابداع و به کار گرفته شد، و منسوب است به ناحیه کورینت در جنوب شرقی بخش مرکزی یونان. ویژگی آن سرستونی به شکل کاسه زنگ رو به بالا، با آرایش برگ کنگری به گرد آن است. ستون کورینتی ابتدا با امساک تنها در درونخانه پرستشگاهها یا بناهای عمومی به کار می رفت، ولی حدود 300 ق م به بعد در ستونکاری بیرونی ساختمان نیز مورد استفاده قرار گرفت. میله - ایونیایی، از روی پایه ستون تا زیر سرستون به یک میزان بالا می رود.
سه نوع ستون نامبرده که رسمی شناخته شده اند خواه منفرداً و با حفظ اصالت نخستین، و خواه به شکل مختلط یا با تغییراتی جزئی، از آن دوران باستانی تا زمان حاضر در بیشتر نقاط جهان رواج یافته و معمول مانده است.
از اواخر سده هشتم ق م قوم دوریسی در سراسر یونان استقرار یافت و به تمدنی پیشرفته رسید. از اول سده هفتم ق م شیوه کهن وش نفوذ هنر مینوسی و میسنی را به کنار راند و با ماهیتی یونانی و سرزنده جانشین هنر انحطاط یافته و وامانده دوره یا شیوه هندسی شد. از آن پس نخستین پرستشگاههای بزرگ و ورزشگاههای وابسته به آنها در شهرهای المپ و کورینت ساخته شد؛ و چندی بعد در سده ششم فرمانروایان به قدرت رسیده دولتشهرهای یونان چون پولیکرات(7) در ساموس و پیسیستراتوس(8) در آتن، و دیگرانشان در دیگر مراکز دولتشهرها، همّت بر زیبا ساختن پایتخت خود، و حمایت از هنرمندان و مبتکران گماشتند.
در دوره کهن وش دو مسیر هنری برقرار بود، یکی هنر دوریسی در خاک مرکزی یونان و مشخص به رسمیت، صلابت، وقار و بی پیرایگی؛ و دیگر هنر ایونیایی در ناحیه آتیکا با پایتختش آتن واقع در کناره جنوب شرقی خاک مرکزی یونان و جزایر اطراف آن در دریای اِژه، و همچنین بخش غربی خاک آسیای صغیر، مشخص به رعنایی، ظرافت، تابناکی و زینتکاری و با خاصیتی تخیل انگیز و گهگاه تصنّعی. این دو مسیر هنری که در آغاز از یکدیگر مجزا بودند پس از چندی به هم پیوستند و شیوه کلاسیک را در وجود آوردند.
در معماری کهن وش مصرف مصالح ساختمانی معلوم و معیّن بود، بدین ترتیب که برای محصور کردن اقامتگاه با بارویی مستحکم، قالبسنگهای بزرگ ناقواره را بدون ملاط روی هم می نشاندند، که به سبب سنگینی وزنشان بر جا ثابت می ماندند. در پرستشگاهها چوب برای پایه ها و چوب بست سقف، و آجر برای دیوار و بدنه بنا و سنگ فقط برای پی به کار برده می شد. نقشه ساختمانی پرستشگاهها مطابق بود با نقشه کاخهای شاهی در میسن، یعنی مشتمل بر تالاری مربع یا مستطیل یا پیشخان (یا رواق ورودی) در جلوی آن، و دو ستون برای نگهداری سقف پیشخان؛ مانند پرستشگاه تِمیس(9) در شهر رامنونت [نزدیک آتن]. پس از چندی وسعت تالار بیشتر و رواق دومینی به پشت آن الحاق شد (یا پشتخان)، همچنان که دو ستون پیشین جای خود را به ردیف ستونی سراسری داد. در تحولات بعدی ردیف ستون دیگری به پشتخان تالار مرکزی افزوده شد؛ و باز در مرحله بعدی نخست یک ردیف و سپس دو ردیف ستون تالار مرکزی را از چهار سمت در میان گرفت. از آثار معماری متعلق به آن دوره به ذکر دو پرستشگاه دوریسی، یکی هِرا(10) در شهر اُلمپ [سده هفتم ق م] و دیگری آپولون(11) در کورینت [سده ششم ق م]، و همچنین دو بنای ایونیایی، اولی پرستشگاه آرتِمیس(12) در شهر اَفَسُس [واقع در کناره جنوب غربی آسیای صغیر] که یکی از عجایب هفتگانه دنیای باستانی به شمار می آمد [سده هفتم ق م]، و دومی گنج خانه نذورات در دِلفی [سده ششم ق م] اکتفا می کنیم.
در همان زمان پیکرتراشی که در تزیین پرستشگاهها و بناهای عمومی بیش از پیش به کار گرفته شد پیشرفت شایان یافت. نخستین پیکره ها از چوب ساخته می شد [تنه تراش نخورده درخت] با سری راست و خشک زده، و چشمانی بسته، و بازوانی چسبیده به دو پهلو؛ و زانوانی به هم پیوسته، که نمونه بارز آن پیکره آتنا(13) از چوب زیتون و محفوظ مانده در بنای باستانی اِرِختیون [بر تپه آکروپول(14) شهر آتن] است. بعداً پیکرتراشان سنگهای نسبتاً نرم را به کار گرفتند و پس از چندی تمرین به شیوه پیشین، در پیکره سازیهای خود دستها را از بدن و زانوان را از یکدیگر جدا ساختند؛ و چشمان تندیس را گشودند، و به سر و چهره تحرّک یا تمایلی خفیف بخشیدند. سرانجام ایشان سنگ مرمر و مرمر سفید را برای کار خود مناسب دیدند که بخصوص در بسیاری از جزایر گِرد یونان فراوان بود؛ و نیز به دو اسلوب پیکره سازی با مفرغ، و دیگر با نصب ورقهای طلا و عاج روی چوب، دست یافتند.
در پیکرتراشی نیز مانند معماری به دو شیوه دوریسی و ایونیایی کار می شد. پیکرتراشی دوریسی که تناورتر، ایستاتر و ساده تر بود هیاکل قهرمانی را به تجسم در می آورد؛ و آن دیگر که باریکتر، متنوع تر و متحرک تر بود مرمر را به کار می گرفت و بیشتر هیاکل زنانه را بازنمایی می کرد. در سده ششم ق م دو مضمون تازه «دختر یونانی» و «پسر یونانی» در پیکره سازی پدیدار شد، که اولی پیکره زن جوانی ایستاده و برهنه به رسم پهلوانان در ورزشگاه و با همان تبسم خفیف؛ و این عنصری هنری است که در پیکره سازی یونان به نام «تبسّم کهن وش» خوانده شده است.
از میانه سده ششم ق م نقش برجسته کاری بر افریز یا کتیبه، و سنتوری [سه گوش سر در ورودی] جلوخان بنا معمول شد، که در معماری دوریسی محدود بود به تک نقشهای ساده و کوچک در داخل چهارگوشهای تزیینی افریز، و در نظام ایونیایی مشتمل می شد بر نقش برجسته هایی پیوسته و پر تفصیل در سطح گسترده تر کتیبه سراسری ساختمان، مانند صحنه پیکار رب النوعها با غولان در کتیبه گنج خانه شهر دلفی. در معماری ایونیایی همچنین نقش برجسته کاری با ترکیب و تفصیل کمتر درون سه گوش سنتوریها اجرا می شد، بدین ترتیب که شکلهای باریک و افقی چون مار یا پای دراز شده سربازی زخمی و بر زمین افتاده، یا جانوری کوچک، بر دو گوشه تنگ و زاویه دار سه گوش نقش می شد، و هیکلهایی چون اسبان یا کمان کشان زانو بر زمین زده در دو پهلوی گشاده تر سه گوش سنتوری، و سرانجام هیاکل ایستاده در فراخگاه میان سه گوش که بیشترین بلندی را دارد، قرار داده می شد، مانند آنچه در پرستشگاه آتِنا در اِژین [جزیره ای در جنوب غربی آتن] بر جا مانده است. نیز در شیوه ایونیایی گاهی برای افزایش جنبه تزیینی معماری، به جای ستونهای باربر سقف، پیکره های بر پا ایستاده زنانی جامه پوشیده به نام کاریاتید (15) [در بنای ارختیون بر بالای تپه آکروپول آتن] یا پهلوانانی برهنه به نام آتلانت(16) [در پرستشگاه زئوس(17) در شهر اولمپ] نصب می کردند، همان گونه که پیکره های بسیار از رب النوعها والاهگان اساطیری، یا کاهنان و کاهنگان ایشان، به عنوان نذورات می ساختند و در اطراف پرستشگاه، یا گاهی بر روی مقابر، قرار می دادند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد